عباس عبدی چرا در شرایط عادی تاكنون این اتفاق نیفتاده كه با كمبود جوراب! مواجه شویم؟ پس چرا با كمبود برق، روغن، گاز و... مواجه می‌شویم با كمبود جوراب خیر؟ اجازه دهید مثال دیگری بزنم. دو سال پیش اگر می‌خواستید ماسك بخرید، مثل خرید جوراب بود. ولی از اواخر زمستان 1398 در كل جهان كمبود به وجود آمد و جنگ تجاری ماسك آغاز شد. ولی مدتی نگذشت كه مساله ماسك به كلی حل شد، فقط مساله زباله‌های ماسك مانده است! ماسك چرا مساله شد؟ چون جهان با یك اتفاق كاملا غیرمنتظره مواجه شد كه به یك باره مصرف ماسك را صدها و حتی هزاران برابر افزایش داد و ظرفیت تولید برای تأمین این نیاز كافی نبود. ولی انسان و اقتصاد به سرعت واكنش نشان دادند و مساله حل شد. اكنون بیش از مصرف ظرفیت تولید وجود دارد. جوراب هم همین‌طور است. كمبود جوراب بی‌معنا است. هر تقاضایی صورت گیرد به سرعت تبدیل به عرضه می‌شود. كسی هم از زاویه تعهد اخلاقی و امر خیر در پی تأمین جوراب من و شما نیست، بلكه به دلیل سودجویی و كسب درآمد و ثروت چنین می‌كنند. پس چرا برق چنین نیست؟ پاسخ در سیاست است. در اینجا سیاست از چند جهت اثرگذار است و فرآیند مزبور را دچار اختلال می‌كند. در واقع این سیاست است كه منطق تولید و مصرف برق را دچار اختلال می‌كند. اول از همه خارج كردن كالای برق و الكتریسیته از مدار عرضه و تقاضا است. اگر جوراب هم قیمت‌گذاری شود و مثلا جفتی 50 تومان شود، هیچ جورابی تولید نخواهد شد و با كمبود آن مواجه می‌شویم. باید سوراخ جوراب‌های كهنه را بدوزیم، زیرش را وصله كنیم، و بالای ساق آنها كش بیندازیم. دقیقا همین كارها را باید كنیم. البته جای نگرانی نیست چون جوراب را می‌شود قاچاق كرد و قاچاقچیان عزیز نیاز مردم را تامین خواهند كرد، ولی برق را كه نمی‌توان قاچاق كرد. هزینه نیروگاه‌ها و نگهداری خطوط انتقال و تعمیر نیروگاه و حتی با استفاده از سوخت مجانی باز هم از درآمد فروش برق بیشتر است. دوم اینكه برق گران تمام می‌شود، چون مدیریت‌ها سیاسی است و مطابق ضوابط حرفه‌ای و صلاحیتی افراد را استخدام و منصوب نمی‌كنند. لذا كارآیی و بهره‌وری نیروی انسانی كم می‌شود. سوم، تعمیرات اساسی انجام نمی‌شود. هزینه‌های تعمیر از درآمد ناشی از افزایش بهره‌وری بیشتر است. تاكسی‌های قدیمی را یادتان است؟ صندلی‌هایش آستر نداشت، فنرهای آن وارد بدن می‌شد، شیشه‌هایش بالا و پایین نمی‌رفت، چرك سر و روی تاكسی را گرفته بود، چرا؟ چون كرایه آن ارزان بود و تعمیر و نگهداری خودرو صرف نمی‌كرد. تازه دود هم وارد اتاق می‌شد. نیروگاه‌های ایران با قیمت فعلی برق، مشابه همان تاكسی‌های خطی است. سرمایه‌گذاری نمی‌شود، چون تحریم هستیم، از خارج سرمایه نمی‌آید، بیاید هم با این رقم فروش، تولید برق به‌صرفه نیست. امنیت سرمایه‌گذاری نیست. 10سال است كه رشد اقتصادی صفر است، سرمایه از كجا بیاید؟ به علاوه تورم حدود 30 تا 40 درصد است و ارز تا 500 درصد افزایش یافته، ولی قیمت برق تغییر چندانی نكرده تازه برای برخی هم مجانی شده است!! پیمانكاران طلبكارند. سیاست تولید برق در ذیل سیاست انرژی كشور معنا دارد كه به كلی نادرست است. نتیجه چه می‌شود؟ برق در كنار آب و جاده و حمل و نقل و اینترنت و قانون و امنیت زیرساخت‌های اصلی جامعه‌اند، سرمایه‌های اندك صرف امور جزیی و غیرمهم می‌شود، و از زیرساخت‌ها بیش از اندازه بار كشیده می‌شود. نیروگاه‌ها نیز مثل انسان هستند وقتی از آنها زیاد كار بكشید خسته می‌شود و دومینووار از مدار خارج شده و سقوط می‌كنند. امكان واردات برق هم وجود ندارد، تولید آن هم چند سال وقت می‌خواهد، تازه كو پول كه سرمایه‌گذاری شود؟ قطع برق تولید كشور را كم می‌كند، هزینه تولید كالاها را بالا می‌برد، ركود را افزایش می‌دهد، بیكاری را بیشتر می‌كند، اعصاب همه را خراب می‌كند، فقط به این دلیل كه تحت تأثیر سیاست است. سیاست سایه خود را بر همه امور انداخته است. قیمت‌گذاری، دخالت‌های دولتی، عدم شفافیت (درباره بیت‌كوین و نیاز به ارز)، اجبار به صادرات برای دور زدن تحریم، قفل كردن واردات قطعات و سرمایه و... به دلیل تحریم، افزایش مصرف و... همه اینها به راحتی قابل پیش‌بینی است و پیش‌بینی هم شده است ولی كسی علاقه‌ای به اعلان آن نداشت، چرا؟ چون اقتصاد تحت سلطه سیاست، قربانی می‌شود و متغیر چندم اداره امور است. به همین علت پیشنهاد دادم كه در مذاكرات برجامی، مسوولان اقتصادی خود را معرفی كنید، چون برجام و تحریم و... مساله آنان است. دنبال اشكالات فنی صنعت برق نباشید، این اشكالات همیشه بوده و هست ولی در سایه اشكالات سیاسی است كه به وضعیت موجود تبدیل شده است. تازه اول راه هستیم. گاز هم به همین وضع دچار خواهد شد، اگر سیاست اصلاح نشود.